ورود هیجانی و بیمحابای افراد غیرمتخصص به بورس در سالهای اخیر، زیانهای گستردهای به سهامداران خرد وارد کرده و اعتماد عمومی به بازار سرمایه را بهشدت کاهش داده است. ریشه این بحران در غفلت نظام آموزشی از آموزش مفاهیم پایه مالی است؛ جایی که دانشآموزان هیچ آموزشی درباره مدیریت ریسک، سرمایهگذاری و بازار سرمایه دریافت نمیکنند.
صنعت مالی، بازار سرمایه یکی از مهمترین ابزارهای تأمین مالی و توسعه اقتصادی است. اما تجربه سالهای اخیر نشان داد که نبود آموزش کافی، ورود گسترده مردم به بورس را به فاجعهای اقتصادی بدل کرد.
بر اساس نخستین پیمایش ملی سواد مالی، میانگین دانش مالی ایرانیان تنها ۳۴٫۸۶ درصد گزارش شده است؛ آماری که زنگ خطری جدی برای اقتصاد و سیاستگذاران محسوب میشود.
بسیاری از سهامداران تازهوارد بهجای تحلیل منطقی، بر اساس شایعات یا جو عمومی اقدام کردند و در نهایت زیان دیدند. این زیانها علاوه بر خسارت فردی، اعتماد عمومی به بورس را تضعیف و سرمایهها را از مسیر مولد منحرف کرده است.
نظام آموزشی ایران در حوزه مالی و سرمایهگذاری تقریباً خالی است. دانشآموزان با انواع دروس تئوریک مانند ریاضی و تاریخ آشنا میشوند، اما هیچ آموزش کاربردی در زمینه مدیریت مالی، پسانداز یا سرمایهگذاری نمیبینند. نتیجه آنکه در مواجهه با بازارهایی چون بورس، رفتارهای هیجانی بر منطق غلبه میکند.
بر اساس پیمایش ملی که در اسفندماه سال ۱۴۰۱ انجام شدهاست، میانگین سواد مالی مردم ایران ۳۴٫۸۶ درصد است؛ این عدد برای مراکز استانها ۳۸٫۳، شهرها ۳۶٫۹ و روستاها تنها ۲۷٫۹ درصد گزارش شده است.
کشورهای مختلف سالهاست اهمیت آموزش مالی را دریافتهاند:
نتایج این سیاستها، تربیت نسلی آگاه، منطقی و بلندمدتنگر در سرمایهگذاری بودهاست.
خرید در اوج قیمت و فروش در کف بازار، نتیجه رایج فقدان دانش مالی است.
زیانهای گسترده باعث بیاعتمادی عمومی و خروج سرمایهها از مسیر مولد میشود.
فشار اجتماعی برای دخالت دولت در بازار افزایش یافته و این امر کارکرد طبیعی بورس را مختل میکند.
مطالعات داخلی نیز نشان دادهاند که سواد مالی پایین با استرس مالی و مشکلات روانی دانشآموزان و خانوادهها رابطه مستقیم دارد.
1. افزایش سواد مالی عمومی و کاهش رفتارهای هیجانی.
2. تقویت اعتماد به بازار سرمایه و مشارکت پایدار مردم.
3. رونق تولید ملی با هدایت سرمایههای خرد به مسیرهای مولد.
4. پیشگیری از بحرانهای اجتماعی ناشی از زیانهای گروهی.
5. همسویی با سیاستهای کلان اقتصادی در عدالت و بهرهوری.
بر این اساس پژوهشی در یزد بر روی دانشآموزان متوسطه انجام شده است که تاکیدی بر این پیشنهادات است. در نتیجه گیریهای حاصل از این پژوهش عنوان شدهاست:
«در مطالعات انجام شده بین سواد مالی و رفتارهای مالی دانشآموزان رابطه معناداری وجود دارد؛ هرچه دانشآموزان آموزش بیشتری ببینند، تصمیمات مالیشان منطقیتر و استرس مالیشان کمتر میشود.» .
در نهایت باید گفت که بازار سرمایه بدون آموزش پایدار نمیماند. تجربه ایران در سالهایاخیر نشان داد که ورود هیجانی و بدون آموزش، آسیبهای جبرانناپذیری بر سرمایهگذاران و اعتماد عمومی برجای گذاشته است.
از جمله در نیمه اول سال 99 درست در زمانی که شاهد اوجگیری هیجانی در بازار سرمایه به دلیل تزریق پول بسیار زیاد توسط بانک مرکزی بازار بودیم، ناگهان موج عظیمی از مردم که کوچکترین آشنایی با مفاهیم اولیه بورس مانند P/E، صورتهای مالی، ریسکهای سیستماتیک و … نداشتند و تنها با شنیدن سودهای کلان دوستان و آشنایان، با پسانداز خود و حتی با گرفتن وام ،وارد بازار سرمایه شدند.
در آن زمان شعار “بورس پشتک نمیزند” در اوج بازار شنیده میشد. اما به ناگهان شاخص کل بازار سرمایه از اردیبهشت ۱۴۰۰ شروع به ریزش کرد و در مدت کمی بیش از ۵۰ درصد افت رسید.
نتیجه از بین رفتن سرمایه خرد میلیونها نفر از سرمایهگذاران تازهکار بودیم . آنها بخش عمده یا تمام سرمایه خود را از دست دادند. این تجربه، اعتماد عمومی به بازار سرمایه به عنوان یک محل مطمئن برای سرمایهگذاری بلندمدت را به شدت خدشهدار کرد.
گنجاندن مفاهیم بازار سرمایه در نظام آموزشی کشور نه یک انتخاب، بلکه ضرورتی فوری و حیاتی است؛ ضرورتی که سرمایهگذاری بر آینده اقتصادی ایران و نسلهای بعدی محسوب میشود.
فاطمه رضازاده